سالها بعد...
من صاحب دختری میشوم...
که تو مادرش نیستی...
اسمت را رویش میگذارم...
دستانش را میگیرم...
و از دور تو را نشانش میدهم...
و میگویم...
دخترم...
این زن،در تمام رویاهای عاشقانهام مادرت بود... :(
شاهزاده تنهایـے
سالها بعد...
من صاحب دختری میشوم...
که تو مادرش نیستی...
اسمت را رویش میگذارم...
دستانش را میگیرم...
و از دور تو را نشانش میدهم...
و میگویم...
دخترم...
این زن،در تمام رویاهای عاشقانهام مادرت بود... :(
شاهزاده تنهایـے