شاهزاده تنهایی

من،بعضی از نوشته هایم را،با "بغض" نوشتم،لطفا با "درد" بخوانید.

شاهزاده تنهایی

من،بعضی از نوشته هایم را،با "بغض" نوشتم،لطفا با "درد" بخوانید.

سالها بعد...

من صاحب دختری میشوم...

که تو مادرش نیستی...

اسمت را رویش میگذارم...

دستانش را میگیرم...

و از دور تو را نشانش میدهم...

و میگویم...

دخترم...

این زن،در تمام رویاهای عاشقانه‌ام مادرت بود... :(


شاهزاده تنهایـے