قلب های پلاستیکی
قلبمان که یک بار شکست،ترجیح دادیم قلب هایمان را پلاستیکی کنیم...پلاستیکی کنم تا دیگر نشکند،تا دیگر بتواند به هر سمتی"خم"شود،تا دیگر کسی نتواند در آن راه یابد...قلب هایمان راپلاستیکی کردیم،نرم و بی احساس...تا مجبور نباشیم تکه های شکسته شده اش را جمع کنیم......هـــه.....ولی ندانستیم....ندانستیم که "قلب" از هرچه باشد،قلب،است...قلبی سراسر احساس،قلبی کوچک ولی بزرگ....به بزرگیی که در یک لحظه میتواند،تمام دنیا را در خود جای دهد...و قلبی عجیب...قلبی که حتی اگر "یک نفر" آن را بشکند،خرد کند،تکه تکه کند،باز هم آن "یک نفر" را در خود جایی می دهد......آره...قلب هایمان را پلاستیکی کردیم تا دیگر نشکند،ولی ندانستیم که این قلب،حتی اگر نشکند،حتی اگر خرد و تکه تکه نشود،بالاخره که،"میسوزد"....هــــه......ندانستیم این پلاستیک اگر نشکند که میسوزد.....سوزشی تا عمق وجود،سوزشی تا عمق احساس.....
قلب هایمان را پلاستیکی کردیم،تا نشکند،غافل از اینکه پلاستیکی بد جور،میسوزاند....بد جور..
amir lonely prince